با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
درباره ما
از طرف وب سایت علمی -فرهنگی سرنویسنده ( محمدرضا نجفی ) صراحتا اعلام میدارد: نویسندگان این گروه به هیچ گروه ،یا حزب ویا شخصی وابسته نبوده و نیست و پیرو خط امام و ولایت فقیه (حضرت آیت الله خامنه ای) بوده و جلو زدن و عقب ماندن از خط رهبری را خطا میداند ******************************** این گروه هرگز درپی تشویش اذهان عمومی نبوده و هدف اطلاع رسانی صحیح و پیشرفت روزافزون کشور عزیزمان جمهوری اسلامی ایران وهمچنین ارائه مقالات و جزوات و ... دانشگاهی و همچنین مسائل فرهنگی شهرها و کشور عزیزمان بوده است. تخریب و افترا زدن ، توهین و .... طبق قوانین اسلام جرم بوده و هرگز مورد تایید این گروه نیست. خوانندگان عزیز نیز می توانند با پیوستن به این مجموعه همچون گذشته پشت پرده و یا حتی معرفی نویسنده خبر؛ خبرهای داغ و سیاسی را از طریق ارتباط با مدیریت به معرض دید خوانندگان فهیم برسانند""""""""""""""""با تشکر از همکاری و لطف همه ی دوستان, خوانندگان عزیز و گرامی
برگزیده مقام سوم چهارمین جشنواره طنز مکتوب در رشته شعر/ مصطفيحسنزاده
مترو مشهد
نه كه من زاده خراسانم ادبيات خوب ميدانم! زين سبب نامهاي كنم منظومدرد دلهاي مترويي مظلوم!
اول نامهام به نام خدا خالق نصف ما و كلشما! بعد هم يك سلام طولاني اول قصهاي كه ميخواني يك سلام دراز مثلخودت دلبر و دلنواز مثل خودت يك سلام بلند از مشهد پيش كش بر قطار كارآمد نه كه من زاده خراسانم ادبيات خوب ميدانم! زين سبب نامهاي كنممنظوم درد دلهاي مترويي مظلوم! تو كه در زندگي اثر داري هيچ از حال منخبر داري؟ از قطاري غريب و بيچاره خانه داري كه هست آواره ديدي از بس كهقلبم آشوب است يادمان رفت، حالتان خوب است؟! دل من كرده باز ميل تورا بخورم خاك زير ريل تو را! اي وجودت پر از منافع و سود از قطاري كه نيستبر تو درود! من فداي در كشويي تو واگن آخر و جلويي تو! سر كه هيچ است، امرفرما تا جان فدايت كنيم سر تا پا! چون بلا استفادهام نقداً بخوردغصههات بر سر من! وضع ما در چه حال و حال شما درد دل ميكند به شاه،گدا شهردار عزيز پشت شماست زير تهران درون مشت شماست ميخوري ميروي جلويك بند ميزني بر محلهها لبخند زير تهران اگر كه خالي هست مشكلي نيست چونكه قالي هست
(باف آن آمده است در اينجا من و همشهري و ازين حرفا؟!) زن ومرد و جوان و كودك و پير دكتر و كارمند و گشنه و سير همگي پاي در ركابتواند در حقيقت همه خراب تواند! اولت در حرم تهت داماد آي... خوشبختياتمبارك باد! چه سري، چه دمي، عجب كمري ناقلا مترويي تو يا كه پري؟! عاشقخطتيم يار تويي ريل پاتيم تا قطار تويي پلههايت چه ثابت و برقي راهروهاچه غربي و شرقي آنچنان روبراه و پاك و تميز كه حواست نباشه خوردي ليز! توكه كلي برو بيا داري در دل پايتخت جا داري رويتان را به ما كني، بدنيست ذرهاي اعتنا كني، بد نيست! مثل كار تنور با تن نان حال ما عالي استمترو جان! اي برادر كلاه رفت سرم مستمرا درآمده پدرم! چه كلاهي؟ گشاد تابيني تحت عنوان واگن چيني! بحث اطريش و چين و ژاپن بود كار ما گير چندواگن بود! سفت و شل، خير و آره ميكردند سر من استخاره ميكردند! خسته ازفرصتي كه رفت شديم بي اثر مثل پول نفت شديم!
(نفت اصلاً مگر اثر دارد؟ بچهاين حرفها خطر دارد!) هفت روزي كه هست در هفته اسم من بر سر زبانرفته ولي افسوس بر زبان مرده است بر من انگار كن زمان مرده است در سر شهردردسر شدهايم سوژه خنده بشر شدهايم هر كه اوضاع بنده را ديده با صدايبلند خنديده!
(خارج از خانه فاش خنديده توي خانه يواش خنديده!) تنگ وتاريك ميكنند مرا باز و باريك ميكنند مرا هر كسي خواست ضدحال زند حالاين بنده را مثال زند! از هزاران شعار سير شديم عاقبت توي نطفه پيرشديم! پايهی اول و رفوزه شدن؟ از همان ابتداش موزه شدن؟! درد دلها زياد ودل تنگ است حرف ما ميخ و گوششان سنگ است چشم اميد بستم از همه كس يا امامرضا(ع) به دادم رس! متروي اصفهان، كرج، تبريز همه دارند صاحب و من نيز گرچه از بعد من كلنگ زدند منتها ضربه را قشنگ زدند! كار آنها به افتتاحكشيد قصه من به افتضاح كشيد! نفس روزگار يعني تو باعث افتخار يعنيتو خورد و خاك و خراب يعني من كانال فاضلاب يعني من! برقهايت همه فشارقوي به ضعيفان نگاه كن اخوي! البته بر تو هم نظر دارم مشكلات تو را خبردارم مثلاً از فشار آدمها حالت بيقرار آدمها! دوستان عزيز هلندهيد! هل اگر ميدهيد شل ندهيد! بكنيد آن فشار را تنظيم تا همه در قطارجا بشويم! در فضايي كه تنگ چون گور است اولين كار منطقي زور است! پاي ازكفش و روسري از سر همه از جاي خود شدند به در! در چنان ازدحام ودرگيري ميرسد فايلهاي تصويري! نه فقط در قطار يا اتوبوس ميرسد توي قبرهم بلوتوث! خواهر و مادر و الي آخر ميشود زير دست و پا پر پر! آنتناتانميِه تا زيره زِمين؟ يره ايولا رِ بلند بگين!
(نمره جومان رسيد بهصد لهجهام رفت تا خود مشهد!) رسم مردي كه شب ندارد و روز مانده در گوشه وكنار هنوز در نشستن اگر چه آزاد است جاي خود را به پيرها داده است رسممردي اگر كه تعطيله دست خود را بگير از ميله! بچهاش هست جا اگر ترنيست! ميله كم نيست صندلي گر نيست! آخ! ياد هووت(!) افتادم لحظهاي درسكوت افتادم! با هزاران اميد و با پارتي راه افتاد خط بيآرتي خار شدگرچه توي پاي شما نتواند گرفت جاي شما
وقتتان را گرفت اين بنده عذر تقصير، بندهشرمنده موتورت گرم باد و سرد مباد پيچهاي تو هرزه گرد مباد! ريلهايتعزيز كج نشود آخر مقصدت كرج نشود بروي سمت غرب تا تبريز پس از آن آنكارا،پاريس، ونيز طرف شرق هم، چنين بروي به هواي پكن به چين بروي! سينهات صافو استخوانت سفت چرخهايت روان و درها چفت! راستي! خط يك كه خير نداشت خطدوم به صحنه پاي گذاشت! آخر و عاقبت چه خواهد شد؟ قصه اين دو خط چه خواهدشد؟ با همين اضطرار و بي صبري زير اين سقف آسمان ابري ميروم تا حرم بهخانه دل پيش آقاست حل هر مشكل همه ريلهاي من آقا به فداي گل ضريحشما
مثل پاييز زرد آوردم دلتان را به دردآوردم عين يك رودخانه در جريان تا ابد باش متروي تهران! والسلام اي مرامصد در صد ريل خاليِّ متروي مشهد
ای سئوگیلیم نه دن دی کوسوبسن؟ نه دن تویوق؟
آیریلما کوسمه سن منی گر ایسته سن تویوق
قوربان اولوم گؤزه ل دده یین گول جمالینا نامهربانلیق ائیله مه یانسین ننه ن تویوق ناز ائیله مه منه بو قه در نازنین صنم! نرخی آپارما اوسته منی ایسته سن تویوق بیلدیم سنه گونوز یئتیشه نمم قاچارگی سان گل بیر گئجه یوخوما تر بدن تویوق اولدوم تامارزی آغ بودویان، سئفرالار گولو اوندان که گئیدی گول بدنون آغ کفن تویوق دولتلی لر سنین سینه یین اویله سؤکدولر سولدو کاسیبلارین چاناغی غصّه دن تویوق قوی بویله دؤشله سین سنی ارباب ناقلا تا قالماسین رعیّت اوچون بیر تیکن تویوق بیر گون گلر سنین بودویون من ده چئینه ره م بیر حاجی گلسه کوچه میزه مکّه دن تویوق سالما منی نظردن آماندیر جانیم چیخار سن سیز نه بزم اولار نه ده کی انجمن تویوق گول دن آغیر دئدین میه، من دن قیریلمی سان وصفونده مین دهن دئمیشم، یئر دئشن تویوق! بیر بویله ناز و غمزه و بیر بویله قهر و کین بوندان بئله نه سن داها بالله نه من تویوق بیچاره اهل درد دی «موغان» درده باخ بو گون گیریدن بو دردلی دفترینه سنده ، سن تویوق...